کد مطلب:312234 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:279

سال 45 هجرت
معاویه در یك اقدامی كاملا حساب شده و منطبق بر سیاست های كلی خود، زیاد بن ابیه را برادر خود (فرزند ابوسفیان) خواند [1] و پس از آن وی را به حكومت بصره نصب كرد. در سال 50 ق پس از مرگ مغیرة بن شعبه همزمان او را فرامانروای كوفه نیز گرداند [2] او اولین حاكمی است كه سرپرستی این دو شهر بزرگ را همزمان در اختیار گرفت.

زیاد پس از ورود به بصره سخنرانی تند و آتشینی كرد و در آن، پرده از اهداف پلید و ددمنشانه ی خود برداشت [3] .



[ صفحه 60]



به گفته ی ابن اثیر «او اولین كسی است كه پادشاهی معاویه را استحكام بخشید و سلطنت او را - به هر شكل ممكن - تثبیت كرد. زیاد بن ابیه در بصره شمشیر كشید و به مجرد گمان و ظن، عقوبت كرد و با اعتماد بر شبهه یا توهم، مردم را به قتل رساند. وی مسلمانان را بسیار ترساند» [4] و استبداد را به خشن ترین صورت در بصره حاكم كرد.

زیاد بن ابیه به پیروی از دستورهای معاویه دین داری ظاهری و خشك و خسته كننده را چنان در بین مردم رواج داد كه در زمان اقامه ی نماز عشا حكومت نظامی برقرار می كرد، به گونه ای كه اگر مأموران او كسی را بیرون مسجد در كوچه های شهر می یافتند به قتل می رساندند [5] او در برهه ای از زمان در حكومت امام علی (ع) جانشین ابن عباس در بصره بود [6] و از همان دوران یاران علی (ع) را به خوبی شناسایی كرده بود و اكنون كه حاكم كوفه و بصره است به خودكامگی مطلق رسیده تا آن جا كه درباره ی او نقل می كنند، در پی دستور معاویه به تمام كارگزارانش مبنی بر بیزاری از علی (ع) از هیچ جنایتی فروگذار نكرد؛ شیعیان علی (ع) را در هر كجا كه می یافت در بن هر دیوار، یا مغاك كوه، دست و پای آنان را می برید و آن ها را بر تنه ی درختان به صلیب می كشید [7] .

شماری از یاران علی (ع) را در بند كرد و حجر بن عدی را با گروه دوازده نفری از شیعیان، پس از دستگیری و گواهی دروغین عده ای منافق كژاندیش (عمرو بن حریث، قیس بن ولید، ابوبردة بن ابوموسی، شریح بن الحارث القاضی) مبنی بر این كه اینان گروهی را بر ضد خلیفه (معاویه) شورانده اند و بر او دشنام گفته اند و نیز حكومت را فقط برای علی (ع) و آل او سزاوار می دانند روانه ی شام كرد و معاویه نیز آنان را به گونه ای فجیع به شهادت رساند [8] .



[ صفحه 61]



زیاد در سال 50 ق سمرة بن جندب را جانشین خود در بصره ساخت. او نیز چنان كشتاری از شیعیان كرد (بنا به گزارشی هشت هزار نفر) كه جنایتكاری مانند زیاد به او اعتراض كرد [9] .

معاویه هر گاه از جانب گروه یا شخصی احساس خطر می كرد و چنانچه با تطمیع - اگر از افراد شاخص بود یا آن كه از قریشیان به حساب می آمد - موفق به جذب او نمی شد، به گونه ای آرام آنان را نابود می كرد. عبدالرحمن بن خالد بن ولید توانسته بود مردم شام را به سوی خود جذب كند و معاویه از این موضوع نگران بود. بر همین اساس او را با خوراندن سم به هلاكت رساند. [10] بگذریم كه مرگ مشكوك بسیاری مانند سعد بن ابی وقاص (سال 50 ق) [11] و عبدالرحمن بن ابی بكر در حالت خواب [12] (سال 53 ق) و برخی دیگر مانند ربیع بن زیاد، امیر خراسان كه در شهادت حجر بن عدی بسیار ناراحت شد و ناگهان در جمعه ی همان هفته از دنیا رفت [13] از مسائلی است كه باید به آن ها توجهی در خور شود؛ چه بسا این مرگ ها در پی دسیسه های معاویه باشد كه بر آن ها قرائنی نیز در متون تاریخی مانند گزارش های فوق وجود دارد.


[1] همان، ج 3، ص 447. مرحوم علامه اميني در الغدير، ج 10، ص 216 به بررسي اهداف و انگيزه هاي معاويه در اين كار پرداخته است.

[2] الكامل، ج 3، ص 461.

[3] بنگريد به: الكامل، ج 3، ص 447. مطالعه ي سخنراني زياد بن ابيه در ابتداي ورود به بصره از خواندني هاي تاريخ است كه آدمي را به عمق فاجعه اي كه بر سر بصريان فرود آمده بود آگاه مي كند، گذشته از آن به گونه اي بيانگر اهداف شوم معاويه نيز هست.

[4] الكامل، ج 3، ص 450.

[5] بنگريد به: الكامل، ج 3، ص 450.

[6] الكامل، ج 3، ص 360.

[7] شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 44؛ الفتوح، ج 4، ص 203.

[8] الكامل، ج 3، ص 472 به بعد.

[9] همان، ص 462.

[10] همان، ص 453.

[11] همان، ص 471.

[12] همان، ص 496.

[13] همان، ص 485.